logo
اینجا همه چیز مثبته
تیم انرژی مثبت All Positive Here متشکل از تیم طراحی محصولات انرژی مثبت، تیم مجرب روانشناسی و محقق در زمینه موفقیت های شخصی و اجتماعی است.
allposetivehere.site@gmail.com

وبلاگ

allpositivehere / وبلاگ  / زندگی با هدف یا روزمرگی، انتخاب با کیست؟

زندگی با هدف یا روزمرگی، انتخاب با کیست؟

هر روز صبح که از خواب بیدار می شویم، شرایط ما مثل لحظه ورود به یک فروشگاه بسیار بزرگ است. سبدی چرخ دار به دست وارد این فروشگاه پنج طبقه می شویم. نظیر همه فروشگاه های بزرگی که دیده ایم، این فروشگاه از بخش های متعددی تشکیل شده و هر مسیر به قسمت های مختلف راه پیدا می کند؛ مثلا بخش پوشاک، لوازم منزل، لبنیات، سبزیجات و غیره. چرخ بدست می گیریم و در مسیرهای مختلف این فروشگاه قدم می زنیم. ممکن است در هر بخش چیزهایی توجه مان را جلب کند. حتی ممکن است اقلامی را برداریم و در داخل سبد بیندازیم. انتهای هر بخش به بخش دیگری راه پیدا می کند و ما همچنان به هر بخشی که در مسیر حرکت بی هدفمان هست، سر می زنیم. نگاهی میندازیم، برخی اجناس را بررسی می کنیم و حتی ممکن است از دیدن بعضی چیزها هم حسابی ذوق کنیم. گردش در این فروشگاه نوعی تفریح است و اصلا گذر زمان را متوجه نمی شویم، تا اینکه کم کم ساعت کاری فروشگاه به پایان می رسد و قبل از تعطیلی به سمت در خروجی می رویم. با سبدی که تعدادی هم کالا داخل آن است. در محل صندوق حساب می کنیم و خارج می شویم. این به معنی آن است که روز ما پایان یافته است. اگر یک لحظه از حالت خستگی ناشی از یک فعالیت روزانه بیرون بیائیم و نگاهی به محتویات داخل سبد کنیم، ممکن است تعجب کنیم. ای بابا، من که نیازی به رب گوجه نداشتم! چرا ده جفت جوراب خریدم؟ ای وای، پودر لباسشویی تمام شده بود و یادم رفت که بخرم. گوشت هم در خانه نداریم و فراموشم شده است. با حالتی خسته به رختخواب می رویم تا بخوابیم. فردا صبح سبد خالی دیگری دستمان است و دوباره وارد آن فروشگاه زندگی می شویم.

در این فروشگاه تعداد زیادی از مشتری ها بدون هدف در حال گشت زدن در بخش های مختلف هستند. آن قدر بدون هدف که حتی متوجه نمی شوند مدت های زیادی است تنها در یک طبقه از فروشگاه در حال بازدید هستند. روزها و بلکه ماه هاست که در این طبقه مانده اند و تنها بخش های مختلف طبقه را از مسیر های نسبتا متفاوتی طی می کنند. مثلا در قسمت مایحتاج روزانه، به صورت زیگزاگی قفسه ها و ویترین های دکور شده را طی می کنند. روز به پایان می رسد و آن ها سبد خالی شان را فقط با اجناس این طبقه پر کرده اند.

برخی دیگر به چند طبقه سر می زنند، اما کاملا اتفاقی. مثلا به بخشی از فروشگاه می رسند که پله برقی وجود دارد. می گویند بد نیست ببینیم این پله به کجا می رود. سوار پله برقی می شوند و مثلا از طبقه قبلی وارد بخش بازی ها و تفریحات فروشگاه می شوند. بخش کاملا جذابی است و ممکن است ساعت ها در یک بخش از آن توقف کنند و مشغول تفریح و سرگرمی شوند. اما به هر حال ساعت کار فروشگاه محدود است و زمان تعطیلی فرا می رسد. پای صندوق هر چیزی که برداشته شده، حساب می شود و بعد خروج از فروشگاه.

در میان مشتری های فروشگاه عده خاصی هم وجود دارند. این عده اول صبح که سبد چرخ دار خود را تحویل می گیرند، یک لیست خرید مشخص دارند که روی آن دقیقا مشخص شده چه چیزی و به چه مقدار نیاز دارند. مثلا یک کیلوگرم سبزی، یک جفت دمپایی، خرید کتاب ” جنگ و صلح “، خوردن نهار در ساعت یک در غرفه غذاهای سنتی، ملاقات دوستم در ساعت پنجدر چای خانه فروشگاه، بازی با دستگاه پینگ پونگ مجازی در بخش تفریحات فروشگاه.

مشتری با لیست خرید مشخص

 این دسته از افراد در ابتدای صبح که وارد فروشگاه می شوند، نگاهی به لیست خود انداخته و فقط به قسمت هایی که نیاز آن ها را برآورده می کند، سر می زنند. البته در مسیر جابه جایی بین قسمت های مورد نظر، از بخش های متعددی عبور می کنند و ممکن است نگاهی به اجناس آن ها بیندازند. اما چون وقت محدودی دارند، خیلی توقف نمی کنند و به دنبال رسیدن به غرفه هایی هستند که از قبل قصد خرید دارند. لیست متنوعی دارند که از تمام نیازهای آن ها تشکیل شده است. بنابراین برخلاف گروه قبلی مشتری ها، این دسته همه طبقات فروشگاه را می بینند. ساعت کاری فروشگاه که خاتمه می یابد، این گروه حین تسویه حساب در پای صندوق، نظیر همه مشتری ها پرداخت خود را انجام می دهند و از فروشگاه بیرون می آیند. هنگام خروج وقتی نگاهی به  لیست خود می اندازند، خوشحالند؛ چون از قبل می دانستند که چه می خواهند و تمام نیازها و کارهای از قبل تعیین شده خود را انجام داده اند.

مشتری راضی از خرید

چیزی که در این فروشگاه از مشتری ها دریافت می شود، وقت است. آن هم به اندازه یک روز کامل. هر مشتری هم سرمایه مشخصی از وقت در اختیار دارد و هنگامی که این سرمایه اولیه و ثابت خود را به پایان برساند، دیگر امکان ورود به فروشگاه را ندارد.

تفاوت انسان های هدفدار و با برنامه با افراد عادی، نظیر این دو گروه مشتری است. گروه اول دچار روزمرگی هستند. صبح که آغاز می شود، زندگی برایشان تکرار یک سری اتفاقات ثابت و یا پیش بینی نشده است. روزشان را آغاز می کنند برای انجام کارهایی که قبلا هم انجام می دادند. بدون کوچکترین تامل یا تصمیم گیری. اتفاقات پیش بینی نشده هم گاهی رخ می دهد. اگر رخ داد که کاری خواهند کرد و اگر رخ نداد که هیچ. حال و روز چندان خوشی ندارند. یا اموراتشان به خوبی نمی گذرد و یا اگر می گذرد، آنطور که باید شاد نیستند. یکنواختی و تکراری بودن روزها خسته شان کرده و پیش خود می گویند:(( خوب که چه بشود؟ روزها شب می شود و شب ها صبح )). تنها در یک طبقه از فروشگاه گیر کرده اند. مثلا بخش لوازم اداری یا بخش وسایل خانه داری. غافل از اینکه این فروشگاه زندگی بخش های مختلف داشته و حداقل از پنج طبقه مجزا تشکیل شده است. پنج طبقه ای که تمام نیازهای شناخته شده ما را پوشش می دهد و حتما باید به آن ها سر بزنیم. با از دست دادن وقت پایان روز، برای این دسته فقط یک افسوس باقی می ماند. اینکه در ازای پرداخت وقت چیزی عایدم نشد. یک تعداد خریدهای تکراری و اکثرا بلا استفاده. تازه در هنگام خروج از فروشگاه از دیدن یک عده خاص تعجب می کنند. به حال آن ها غبطه می خورند و می گویند ای کاش ما هم مثل آن ها بودیم. خوش به حالشان. وقت می دهند، اما چیزهایی که نیاز دارند می گیرند و خوشحال و شادند. به آن ها به چشم موجودات خاص و متفاوت نگاه می کنند و احساس می کنند آن ها حتما مشتری های خاص فروشگاه هستند. حتما با آن ها طور دیگری برخورد می شود و خدمات ویژه ای دریافت می کنند. آن ها حتما یک تفاوت ذاتی با ما دارند و از سرمایه بیشتری برخوردارند. آن ها اصلا انسان های متفاوتی هستند.

مشتری خوشحال و مشتری ناراحت

اما این طور نیست. دسته دوم نه مشتری خاص هستند و نه خدمات ویژه ای به آن ها داده می شود. حتی از سرمایه وقت بیشتری هم برخوردار نیستند چرا که برای همه انسان ها هر روز فقط بیست و چهار ساعت است. تنها تفاوت آن ها در این است که به جای یک زندگی تکراری و در انتظار اتفاقات، خود تصمیم می گیرند که چه می خواهند. برای هر روزشان هدف و برنامه دارند و دقیقا به دنبال چیزهایی می روند که خود از قبل انتخاب کرده اند. فکر می کنند، انتخاب می کنند و برای رسیدن به انتخاب های خود برنامه تهیه می کنند. روز که آغاز می شود، برای رسیدن بهانتخاب های خود مطابق برنامه، اقلام می کنند. تنها تفاوت آن ها در این سه کلمه کلیدی است:انتخاب، برنامه ریزی و اقدام.

روزهای زندگی برای همه سپری می شود. چه تند و چه کند. چهار سال، برای همه مردم یک شهر چهار سال است؛ نه کمتر و نه بیشتر. اما طی این چهار سال یک عده همان هستند که بودند؛ بدون تغییر. یک عده یک مقطع تحصیلی بالاتر رفته اند. یک عده هر روز خشتی روی خشت گذاشته اند که بعد از چهار سال تبدیل به یک خانه زیبا شده است. هر روز ده دقیقه نرمش کرده اند که طی چهار سال برایشان تناسب اندام و سلامتی به بار آورده است. هر روز مبلغ اندکی پس انداز کرده اند که بعد از چهار سال تبدیل به یک ماشین خوب، سفر تفریحی عالی یا امکانات رفاهی در زندگی شده است. هر روز چند دقیقه ای فارغ از هیاهوی زندگی، به اینکه چه می خواهند، دوست دارند چه باشند، چه ضعف ها و قوت هایی دارند، فکر کرده اند. بعد از چهار سال تفکر و اقدام، آن ها تبدیل به انسان های متفاوت شده اند. سالم، شاداب و هدف دار.

 واقعیت این است که برای داشتن یک زندگی خوب، هیچ راز پنهانی وجود ندارد. همه چیز را می دانیم. خوب و بد. درست و غلط. تغییر یا سکون. تنها تفاوت در انتخاب های ماست. اینکه چه چیزی را انتخاب می کنیم که انجام دهیم:  تکرارهمان روزهای خسته کننده گذشته که البته آسان و راحت است چون طبق عادت به راحتی انجامشان می دهیم یا اقدام به تغییر که البته زحمت و تلاش دارد، اما نتیجه ای شیرین و لذت بخش به دنبال خواهد داشت.

میلاد اصغرنیا

بدون دیدگاه

ارسال یک نظر